ماجرای جالب زنی که با خودش ازدواج کرد
تاریخ انتشار: ۲۵ مهر ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۹۰۳۹۵۰
زنی اهل بریتانیا که از انتظار برای یافتن شریک زندگی مناسب خسته شده بود با خودش ازدواج کرد.
به گزارش خبرآنلاین، سارا ویلکینسون، ۴۲ ساله، در جشنی منحصربهفرد با خودش ازدواج کرد و به انتظار «مرد مناسب» ماندن، پایان داد.
ویلکینسون گفت: برای اینکه همیشه عاشق داشتن مراسم عروسی بینظیری بوده است، ۲۰ سال گذشته را صرفهجویی و پول چشمگیری پسانداز کرده است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
او هنوز نتوانسته مرد مورد علاقهاش را پیدا کند، اما تمایلش برای داشتن یک جشن بزرگ همچنان برقرار مانده است. به همین خاطر تصمیم گرفت برای خودش عروسی بگیرد. او یک حلقه نامزدی خرید و روز خاصی را تعیین و ۴۰ نفر از اقوام و دوستانش را دعوت کرد و با استخدام برگزارکننده حرفهای مراسم عروسی، جشنی عالی برای خود ترتیب داد.
ویلکینسون گفت: «از اینکه در عروسی مرکز توجهها بودم بسیار لذت بردم و این روز برایم به روز خواستنی و خاطرهانگیزی تبدیل شد.»
او ادامه داد: «وقتی متوجه شدم ممکن است هرگز نتوانم با مرد رویاهایم روبهرو شوم، به خودم گفتم نباید چنین جشنی را از دست بدهم و پولی را که برای عروسیام پسانداز کرده بودم را خرج این مراسم کردم.»
ویلکینسون برای این عروسی ۱۰ هزار پوند هزینه کرد و از بودن در کنار اقوام و دوستان خود در این جشن راضی بود.
منبع: فرارو
کلیدواژه: ازدواج قیمت طلا و ارز قیمت موبایل
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت fararu.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فرارو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۹۰۳۹۵۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
«کمی دیرتر» به چاپ هفدهم رسید
این اثر که از چهار فصل زمستان، پاییز، تابستان و بهار تشکیل شده، نگاهی متفاوت و نقادانه به فضای انتظار جامعه امروز است. رمان با یک اتفاق شگفت و غریب آغاز میشود، جشن نیمهشعبان و مجلسی پرشور و بسیاری که فریاد «آقا بیا» سردادهاند… در این میان جوانی و فریادی که: «آقا نیا…» این شروع جذاب ما را با شخصیتهایی آشنا میکند که همه مدعی انتظارند اما وقتی هنگام عمل میرسد و هنگامه عمل به شعارها میرسد، آن نمیکنند که میگفتند. رمان در فضایی مکاشفهگونه و بیزمان پیش میرود و مواجه همه آدمها را میبینیم با قصه ظهور… و کشف چرایی «آقا نیا» ی جوان.
شجاعی در این رمان همه اقشار و همه آدمها را با بهانههایشان برای نخواستن امر ظهور، دقیق و ظریف معرفی میکند. تا آنجاکه حتی به راوی هم رحم نمیکند و در فضایی بسیار بدیع، خودش را هم در معرض این امتحان میگذارد. نویسنده در «کمی دیرتر» همه آفتهای انتظار را با شخصیتهای قصهاش برای مخاطب روایت نمیکند، بلکه به تصویر میکشد و نشانش میدهد… انسانهای مدعی انتظار و منتظر ظهور غریبه نیستند؛ خودمانیم و شجاعی در رمانش به خوبی به این زبان دست یافته که وقتی از هر قشر و صنف و گروهی یک نمونه آورده با مصادیق کار ندارد و در پی اثبات شمول ادعایش است.
نویسنده در پایان همه موشکافیها در نقد منتظران به دنبال آن است که مخاطب منتظر واقعی را بشناسد و ببیند که انتظار به فریادهای بلند «آقا بیا» نیست؛ به دلی است که برای حضرت میتپد و اخلاصی که میان زندگی جاری است و آقایی که خودش به دیدار منتظرانش میآید…
خدیجه زمانیان یزدی